۱۳۸۸ دی ۲۸, دوشنبه

گذر عمر

اون موقع ها که بچه بودم از پسرها زیاد خوشم نمیومد.... بیشتر با اقایونی که میان سال بودن دوست داشتم صحبت کنم... این بود که همیشه دوستای پدرم من و به شیرین زبونی میشناختن....
وقتی نوجون شدم.... از پسرهای عینکی خوشم میومد...
وقتی دبیرستان رسیدم..... از پسرهای هیکلی خوشم میومد....
وقتی که سنم دیگه از بیست سال گذشت ......... باز هم از اقایون میان سال خوشم میومد........ حالا دوستای پدرم که دیگه سنی ازشون گذشته میان و از شیرین زبونی های اون موقع تعریف میکنن.


پ.ن: هاش خانم رو مرخص کردن.... تقریبا توی ازمایش خونش همه چیز به صورت بلد نشون داده شده... چون بیشتر از حد مجازه..... مرسی بخاطر تمام دعاها و انرژی های مثبتتون......
پ.ن2: جرج کلونی همچنان در صدر جدول ایستاده است.....

۲ نظر:

  1. سلام نازنین عزیزم
    برای هاش خانم خوشحالم خانه بهتر از بیمارستان است. باید مواظب خودشان بیشتر باشند. من به مامانت پیاده روی و گیاه خواری را پیشنهاد می کنم. زیاد هم سخت نیست آدم عادت می کند بعد دیگه ااز بوی غذای گوشت دار هم بدش می اید. از هفتهای یک روز می شه شروع کرد و سخت هم نگرفت. تا مثلا ظرف یک سال به ماهی 29 روز رسید.الان من دو روز در ماه اگر بطلبد گوشت ومرغ می خورم.اگر نه که معمولا کنار بشفابم می ماند.عوضش آدم سنگین نیست و سرحال است.

    پاسخحذف
  2. یک وجه تمایز من دارم با شما..اون اینه که در تمام دوره های سنیم از خوش هیکلاش خوشم میومده.

    راستی مال ما همچنان برادپیت یکه تاز میدان است.

    پاسخحذف

رو دیوار من یادگاری نمی نویسی؟