۱۳۸۸ شهریور ۱۳, جمعه

ده نفر که بیشترین تاثیر رو تو زندگیتون داشتن

یه بازی وبلاگی خیلی جالب که بهترین دوستهایم رو به این بازی دعوت میکنم:
ده نفر که بیشترین تاثیر رو تو زندگیتون داشتن معرفی کنید:
1: مامانم یا به عبارتی هاش خانم: ازش یاد گرفتم که عشق این نیست که همه اش مثل پاستیل بهش بچسبی و نگران این باشی که نکنه از دستش بدی..... باید عشق ازادانه باشه....
2: پدرم: ازش یاد گرفتم که دل به مال دنیا نبندم و برای وجود خودم بیشتر از هر چیز مادی ارزش قایل باشم.... ( فراگیری زبان رو از خانواده پدری به ارث بردم)
3: هانس شنیر( شخصیت کتاب عقاید یک دلقک): این کتاب را تا بحال 10 بار خوانده ام ولی هر بار لذتی بیشتر از ان میبرم... از هانس اموختم که به خانواده خود مغرور نباشم و سعی کنم انچه خود میخواهم را بدست بیارم و این بدست اوردن وقتی مزه میدهد که خودت به تنهایی برای ان زحمت کشیده باشی..... از او یاد گرفتم که چشم در چشم مشکلاتم بدوزم و به جای انکه صورت مساله را پاک کنم به حل مشکلاتم بپردازم...
4: هملت: شخصیت هملت در نمایشنامه هملت.... یاد اور اینکه همیشه زندگی انطور که میخواهیم پیش نمی رود.... او را دوست دارم و دیالوگهایش را از حفظم بخاطر لطافت و ظرافت طبعش.....
5: دکتر بردباری: استاد دانشگاهم که مرا از ترم یک دوره لیسانس تا به استاد مشاوری در پایان نامه ارشد همراهی کرد.... و به من اموخت که یک زن در تمام لحظات و دورانهای زندگی میتواند به شکوفایی خودش ادامه دهد....
6:دکترکیان سهیل: استاد دانشگاهم در دوره ارشد که از او اموختم چگونه فکر کنم .... و چگونه به اطرافم متفاوت نگاه کنم.....
7: دکتر رضا ط (شاهین): دوست بسیار خوبم که از او رسم عاشقی و دوست داشتن را اموختم..... از او اموختم که در زندگی عقاید مخالف وجود ندارد بلکه عقاید انسانها فقط متفاوتند و باید یاد بگیریم که به انها احترام بگذاریم.... دوستش دارم برای ایمان و صداقتش...
8: رابین هود (همسر جان): از رابین هود یاد گرفتم که بی چشم داشت دوست داشته باشم.... و این برای من موهبتی بزرگ بود....
9: محمد قاسمی: دوست دیرین و مهربانم که خاطرات خوب دوره دانشگاه با او رقم میخورد... از او اموختم قبل از اینکه از دیگران انتظار داشته باشم که مرا بفهمند و درک کنند باید خودم به خوبی خودم را بشناسم.... او به من کمک کرد تا خود را بهتر بشناسم...
10: دوست شفیق قدیمی مریم عزیزم: سالهاست که همدیگر را میشناسیم و سالهاست که با اخلاقهای غیر عادی من میسازد.... از او مهربانی و همراهی یاد گرفتم ... البته خیلی هنوز مطمئن نیستم که یاد گرفته باشم....

پ.ن: شماره ها به معنی تقدم و تاخر نیست.....
پ.ن2: تمام کسانی رو که نام برم از ته دلم براشون ارزوی بهترین ها رو دارم ..... و امیدوارم بتونم تا همیشه با هاشون در ارتباط باشم... و در همین جا از همه شون تشکر میکنم که من رو تحمل کردن.....حتی وقتهایی که خودم هم نمیتونستم خودم رو تحمل کنم...
پ.ن3: جناب سهیل (روزمرگی های یک غیر قابل تحمل)،فواد و جناب خر دبیر .... نمیتوانم برایتان کامنت بگذارم..... پیغامهای نا مربوط دریافت میکنم.....

۲ نظر:

  1. عروس خانوم

    توصیه میکنم تا دیر نشده و نوشته ها و نظراتت زیاد نشده بیای تو مثلا پرشین بلاگ بنویسی.
    اینجا همچین با ذایقه ی وبلاگ ایرانی جور نیست.
    ایرانیا مشکلات دارن قبول ولی ...
    مسلما پیشنهاد هست و قبول کنی یا نه با خودتونه.
    :)

    پاسخحذف
  2. جناب رایان اینجا هم میتوانید مرا بخوانید... مرسی که وقت میگذارید و سر میزنید:
    http://rend-e-khalvatneshin.persianblog.ir/

    پاسخحذف

رو دیوار من یادگاری نمی نویسی؟