۱۳۸۸ شهریور ۲۵, چهارشنبه

اخرین پست...

آخرین پست رو امروز میگذارم و سفر موعود که از قبل براتون گفته بودم از یکشنبه شروع میشه...

سفرمون از هلند شروع میشه بعد ................... میریم دانمارک.......... بعد به پرتغال.... و سپس به اسپانیا....... اخرش هم بعد از یک ماه در به دری بر میگردیم به سرزمین سبزمان...

دلم تنگ است.... دو روز است که نماز نخوانده ام..... کلا بی خیال همه چی شدم..
..
دیشب فشم بودیم... من و مریم (دوستم).... انقدر به یاد شرابهای خلاف جهت عقربه های ساعت خوردیم و نوشیدیم که نمیتونستم راه برگشت رو رانندگی کنم....

مریم فقط ایستک میخورد.... و تا تهران هم او رانندگی کرد... تا تهران هم غر زد ... که این چه وضعشه تو ماه رمضان.... خجالت بکش... گفتم چند روزی هست که بیخیال همه چیز شده ام....

تا صبح بیدار بودم.... تجربه مستی قبل از رفتن بر سر زندگی.... رابین هود خیلی موافق با مستی نیست... شاید تو این سفر درستش کردم....

وقتی ذهنت پر از فکر و یه بغضی تو گلوت باشه.... مستی هم مثل قبلن ها نیست...

به سختی دیروز توانستم کارهایم را جمع و جور کنم.... از امروز هم خرده کاریهای قبل سفر شروع شده است... سردرد دارم.... انقدر که دیگر "ادویل" هم جواب نمیدهد...

نمیدانم چه مرگم است...

حس پروانه شدن دارم... حسی که پروانه ای در پیله اش تجربه میکند... به زودی از این پیله در خواهم امد.... نازنینی نو خواهم شد....

پ.ن : سینا (خواهر زاده ام) را دوباره پدرش برد....مریم (خواهرم) دیگر ساز نمیزند... من دیگر نماز نخواهم خواند....خانواده در سکوت فرو رفته...همه برای هم نقابی به صورت زده ایم... همه روزگار نویی را شروع خواهیم کرد

پ.ن2: اخبار را دنبال میکنم... در این یک ماه سعی میکنم اخبار ایران را دنبال کنم و به بخش نظرات سر بزنم....

۲ نظر:

  1. خيلي متاسفم از اين همه غم اما بهتره اول برم ارشيوتو بخونم . از اشناييت خوشحالم

    پاسخحذف
  2. زندگي آرام است مثل ارامش يك خواب بلند

    زندگي شيرين است مثل شيريني يك روزقشنگ

    زندگي رويايي است مثل روياي يكي كودك ناز

    زندگي زيبا است مثل زيبايي يك غنچه ي باز

    زندگي تك تك اين ساعت هاست...زندگي چرخش اين عقربه هاست

    زندگي راز دل مادر من ..زندگي گرمي دست پدر است..زندگي مثل زمان در گذر است..

    پاسخحذف

رو دیوار من یادگاری نمی نویسی؟