۱۳۸۸ مرداد ۱۷, شنبه

وقتی دلت تنگ میشه!

گاهی یه تلفن خوب حال ادم رو خیلی عوض میکنه .... دوست داری بپری بغل همون دوست قدیمی که تو پست قبلی ازش نوشتم و ببوسیش و بگی که چقدر دلت براش تنگ شده بوده و کاملا احساست رو بهش توضیح بدی..... البته این روش انسانهای عادی است نه من که غیر عادی هستم... پس اینطور میشه که یه دوستی که دلت یه ذره شده بود واسش بهت زنگ میزنه از قضای روزگار خیلی نمیتونی باهاش راحت صحبت کنی... حتی نمیتونی بگی که چقدر دوستش داری و چقدر نگرانش بودی و چقدر دوست داشتی صداشو بشنوی؟!
این میشه که اون فکر میکنه دوستیش دیگه مثل قبل نیست برات و این میشه که ...............

برای همه دوستهام بهترین ارزو ها رو دارم ...... مخصوصا برای اونهایی که الان به اتفاقهای خوب بیشتر احتیاج دارند....

دوست عزیزم تا دو هفته دیگه میره....... و من توی یک ماهی که تا الان اینجا بوده فقط تونستم یک بار به اندازه چند ساعت ببینمش.... حیف شد.... میدونم وقتی بره حسابی دلم براش تنگ میشه...

۳ نظر:

  1. نازنین جون سلام

    ببخشید یه مدت نبودم...

    چقدر دوست جون جونی خوبه!!
    منم دوست جونامو می خوام ولی همشون ازم دورن...

    پاسخحذف
  2. راستی نازنین جان یه کنسرت رضا یزدانی 5شنبه هست که تعدادی از بچه های وبلاگ نویس هم میان. اگه شما هم دوست داری بیای بهم بگو تا اطلاعاتشو بهت بدم
    D:

    پاسخحذف

رو دیوار من یادگاری نمی نویسی؟