۱۳۸۸ مرداد ۱, پنجشنبه

من و انتخابات

این روزها همه وبلاگها انتخاباتی شده........تلویزیون رو روشن میکنی و میبینی که همه اش در مورد انتخابات ..........این انتخابات دیگه داره میره رو اعصابم....امروز صبح تلویزیون رو روشن کردم که یه حس مثبت بگیرم دیدم یه آقای روحانی(رادیال بود،دور سفید) داره یکی از این کاندیدا های مردمی رو با امیرالمومنین مقایسه میکنه........استغفرال.... صبح اول صبح دهن ادم و باز میکنن.......
اومدم سر کار :
به هر وبلاگی سر میزنی حرف از سفیدو سبز و آبرنگی و خلاصه از این حرفهاست.... یاد دیشب افتادم که یه ساعت زیر پل پارک وی تو ترافیک گیر کرده بودم بخاطر اینکه طرفدارهای کروبی و میر حسین داشتن تبلیغ میکردن..........دوباره داشت آخر شبی دهن باز میشد که..............
خلاصه من دیشب کلی دعوا شدم بخاطر این طرفدارای این دو جناب محترم......آخه راستش ماشین آقای پدر رو پیچونده بودم که با مریم (این دفعه دوستم) بریم شام بیرون و یه گپ و گفتی داشته باشیم که با ابروان در هم کشیده اخر شب آقای پدر کوفتمون شد....
آقا ما اگه کاندیدا نخواهیم چی کار باید بکنیم؟!
نخواستیم آقا.........نخواستیم!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

رو دیوار من یادگاری نمی نویسی؟