۱۳۸۸ تیر ۳۰, سه‌شنبه

مسافر

امشب دیگه دارم میرم و تا دوشنبه هم بر نمیگردم. دلم برای همه تون تنگ میشه (دروغ چرا دلم برای بعضی ها خیلی تنگ میشه ولی برای بعضی ها هم اصلا دلم تنگ نمیشه).
حالا بگذریم................
دارم میرم مشهد برای سمینار،آخه یه مقاله مشترک با استادم در مورد ادبیات انگلیسی و نقد پسا استعماری و نشانه های آن در فرهنگ و جامعه امروزی ارایه کردیم و باید در سمینار حضور داشته باشیم و مقاله مان را ارایه بدیم.امشب که داشتم وسایلم رو جمع میکردم به این فکر افتادم که سخته از زندگی فقط یه کوله بار برداری و راه بیافتی!
نمیدونم ارایه این مقاله به پیشرفت و تعالی این مرز و بوم کمک بیشتری میکنه و میتونه موقعیت ما رو در دنیای امروز بهتر کنه یا دعایی که میخوام در حق همه دوستان و آشنایان بکنم. البته احساس میکنم که بعضی از دوستام به این دعا بیشتر احتیاج دارن مثل ش و ن. ولی امیدوارم که هر دوشون هم مقاله و هم زیارت و دعا پر بار و پر از نتیجه باشن اولی برای ایران زمین و دومی برای تمام کسانی که چه در ایران زندگی میکنند و چه در خارج از ایران ولی همیشه دلشون با سرزمین پارسیه.
بهترین آرزو ها رو برای همه تون دارم
نازنین

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

رو دیوار من یادگاری نمی نویسی؟