۱۳۸۸ مرداد ۴, یکشنبه

شادیهای زندگی

" شادی خود را آنگاه که جانت به رویش لبخند میزند سیراب گردان- و هوس عاشقانه ات را انگاه که لبانت هنوز برای بوسیدن زیباست، و فشار آغوشت شادمانه.
زیرا بعدها خواهی اندیشید و خواهی گفت:- میوه ها در دسترس بودند، شاخه ها در زیر بارشان خم میشدند و می فرسودند، دهانم آماده بود و سرشار از هوس، اما دهانم بسته ماند و دستانم نتوانستند به سوی میوه ها دراز شوند چون برای دعا کردن به هم پیوسته بودند. و روح و جسم نومیدانه تشنه کام ماندند. زمان به نومیدی سپری شد"
خوب است که از زندگیمان همانطور که دوست داریم لذت ببریم........ و لذت های زندگی را همانطور که میخواهیم تجربه کنیم
پ.ن: مسافر عزیزم رسیده و امیدوارم که بتونم فردا ببینمش...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

رو دیوار من یادگاری نمی نویسی؟